آشنای مبتلا از دیار غربتم
بیش از این نمیتوان صبر كردن ای خدا
بغض مانده در گلوبسته راه خواهشم
درقنوت صد نیاز،میزنم تورا صدا
بینوای بیدلم، دل پراز نوای تو
هركه فانی تو شد، یافت چشمة بقا
اشك گرم وآه سرد،ازدلم حكایتی
<p dir=""rtl"" style=""text-align:" right;="" direction:="" rtl;="" unicode-bidi:="" embed;"=""> گوئی انداشته درد غم نهایتی
سرنوشت عشق نیست،جز ثبوت مدّع