باز فجر بی قرار،چنگ می زندبه دل
ازسرشك دیدگان مانده پایدلبه گِل
نغمةاذان صبح، كرده خواب را خجل
بازهم به سینه آه، باز هم بهلبنوا
باز فجر بی قرار،چنگ می زندبه دل
ازسرشك دیدگان مانده پایدلبه گِل
نغمةاذان صبح، كرده خواب را خجل
بازهم به سینه آه، باز هم بهلبنوا